واژه زیبای پزشکی یک واژه دیرینه ی ایرانی است که به وجود تحولات 8 هزار ساله هوز ریشه و بن آن محفوظ مانده است.نخستین ریشه این واژه در اوستا بنام بئشه زه به معنی آسیب زدا آمده است.
از میان انواع پزشکان: اشوپزشک (بهداشت)،داتوپزشک (پزشک قانونی) ، گیاه پزشک (اوروپزشک)، کرتوپزشک(جراح) ، آسیب زدایی توسط تلقین کلام مقدس (مانتره پزشک یا رانپزشک)،تن پزشک (Tan , Beshaze) هماگ پزشک (پزشک عمومی) را میتوان نام برد.
واژه اوستایی سپس در زبان پهلوی به صورت بئشه زک و سپس در ادوار بعدی به صورت بزشک و پزشک در آمده است.
وجود انسان در فرهنگ پزشکی ایران
الگود و سرینا و بسیاری از جستجو گران دیگر باور دارند که پزشکی یونان تا حد زیادی از ایران کمک گرفته است. بین روزگار درخشان دانش و تمدن یونانی (آمدن سقراط و..) و دوران بربریت یونان 200 سال بیشتر نیست و دانش در این دوره کوتاه نمی توانست چنین رشد کند پس بیشتر این دانش از جاهای دیگر به ویژه سومر ، آشور ، دشت سوزیانا(شوش) و دیگر مراکز دانشی ایران با فرار مغ ها (اولین اندیشمندان ایرانی در سپیده دم تاریخ ) به دنبال مغ کشی در ایران به یونان برده شده و سپس با یورش اسکندر و بردن نبشته های ایرانی به یونان ، این روند ادامه یافته است.
Z: برگرفته از زمیک در اوستا به معنای زمین یا خاک
A: از آب
H: از هوا یا باد (وای )
A: از آتور (آتش) گرفته شده و خود در برگیرنده معنای وجود زمینی انسان میباشد.
از پزشکی ایران در تمدنهای اولیه فلات ایران در قسمتهای قدیمی تتر از اوستا (وندیداد و یشتها) یاد شده است بعضی عقیده دارند که انسان پزشکی را از حیوانات یاد گرفته است مثلا رازی پزشک ایرانی مینویسد: اگر جوجه پرستو یرقان بگیرد .. ویا در مورد درمان نزدیک بینی در نواحی دور افتاده ایران ،ایرانیان بومی بیماریها را ناشی از اراده برخی خدایان میدانستند و برای فرونشاندن خشم آنها انواع قربانی ها را به خدایان تقدیم میکردند.
تمدنهای اولیه در شهر سوخته در سیستان ، سیلک در کاشان ، ماسوله در گیلان ، حسنلو در کردستان ، لیان در بوشهر ،سوزیانا در شوش ، خوروین در تهران ، تپه حصار در دامغان ، … بودند. حداقل طبق گفته فردوسی این اقوام اولی دارای سواد و خط پیشرفته ای بودند. ( پزشکی ایران باستان از دکتر حسن تاج بخشی )
به سبب تقسیم دو گانه جهان به یک آفرینش خوب و یک آفرینش بد همه بیماریهای جهانی از پدیده های مینوی بد به شمار می آیند.
بیماری های گزارش شده در وندیداد شامل:
قابل ذکر است که پزشکی کهن ایران بیش از بیماری های تنی ،بیماری های روانی را در بر میگیرد (علت اهمیت مانتره بشزو یا تلقین و یا روان پزشکی )
( کتابخانه های ایران ، رکن الدین همایون فرخ)
(شایست ونشایست؛ متن بازمانده از روزگار انوشیروان ساسانی بھ پارسی میانی)
در كتاب ودا جمشید پسر خورشید اولین كسي است كه اھورامزدا دین خود (مزداییسم) را به او سپرد. او نمونه اي از سرزمین بھشت گونه ساخت كه بیماري را در آن راھي نبود ،پزشكي و درمان مردم را منظم كرد. او مردم را به چھار گروه دانایان، لشكریان، دبیران و پزشكان و منجمان، كشاورزان و بازرگانان تقسیم كرد.اوستا اولین پزشك را فریدون (تراتئون) مي داند كه در دامنه كوه مقدس و اساطیري البرز پرورش یافت در اوستا آمده است كه زرتشت از اھورامزدا پرسید اولین طبیب خردمند و … كه مرگ را مقھور كرد و با كارد و آتش و تب و ناخوشي را درمان نمود كه بود؟ پاسخ شنید فریدون. (تاریخ طب در ایران از دكتر نجم آبادي)
معتقدند اصول و مباني پزشكي از ایران به یونان انتقال یافته و مكتب زرتشت خیلي بیشتر از مكاتب پزشكي یونان وجود داشته است سیریل الگود ثابت كرده كه بندھش از نوشته ھاي ھیپوكرات قدیمي تر بوده و ترجمه بسیاري از عبارات بندھش در نوشته ھاي او آورده شده است. در مكتب زرتشت طبابت از طریق مذھب و با امداد از خداوند بوده است. در این مكتب بین خرد نیك و خرد بد مبارزه ھمیشگي وجود دارد و طبیب با عمل خودش مثل ھمه انسانھاي شایسته به اھورامزدا در دفع ھر گونه مرض و شر و بدي كمك مي كند.( پژوھشي در تاریخ پزشكي و درمان جھان از محمد تقي سربندي)
صد سال بعد از زرتشت این مکتب توسط یکی از شاگردان او به نام سنئا پوراهوم ایجاد شده است و بر در ورودی آن این اشعار زرتشت : راه در جهان یکی است و آن راه اشویی (پاکی و راستی ) است و باقی راه ها بیراهه هستند ، نوشته شده است.
پلوتارک مورخ یوناني شخصا به مكتب اكتابان راه یافتھ بود در آن جا بھ اظھار او حكمت، نجوم، طب و.. با حضور صد شاگرد آموزش داده مي شده است شرایط ورودي به این دانشكده فوق العاده سخت و براي ھر كسي مقدور نبوده است علوم مغان (مجوس) از جمله پزشكي تدریس مي شده است یكي از شاگردان این مكتب آموزگار فیثاغورث بوده است این نام سنئا (حكیم خردمند، خرد جاوداني) بعدا بصورت سئن مرو و سپس سیمرغ حكیم در آمده است.( پزشکی در ایران باستان از دکتر موبد سهراب خدابخشی)
دانشكده پزشكي پاسارگارد، مخلوط شدن پزشكي ایران با پزشكي یونان و مصر، گزنفون از دانشكده با عظمت پاسارگارد نام برده است ھرودت مي گوید بسیاري از پزشكان مصري در این دانشگاه و دربار ھخامنشي مشغول بھ كار بوده اند. دموكودس پزشك یوناني در برخي از درمانھاي جراحي این دانشگاه دخالت داشته است بنا بھ نوشتھ دینكرد منابع دانش پزشكي ایران در سه نسك مھم اوستا نوشته شده و در كتابخانه دژ نپشت تخت جمشید توسط اسكندر سوزانده شد و نسخ موجود در آتشكده شیزگان در آذربایجان به یونان انتقال یافته توسط ارسطو ترجمه و نام طب یوناني به تاریخ ما وارد شده است. گزنفون مي گوید كوروش عقیده داشت بیشتر بیماریھا از پرخوري و… مي باشد). مجموع مقالات كنگره بین المللي پزشكي در ایران باستان )
به ھر دلیل حداقل تا جایي كه تاریخ نشان مي دھد تاثیر ناچیزي در فرھنگ و ادب و طب و… داشته اند. ابتدا تحت سلطه یوناني ھا بوده و از زماني كهاستقلال یافته اند دین مغان زرتشتي را برگزیده و مكتب ھخامنشي را ادامه دادند.
نفوذ عمیق پزشكي و فرھنگ یوناني در این دوره دیده مي شود مھرداد ششم روش میترایتیسم (عادت دادن بدن به سم) كه نوعي ایمن شناسي است اختراع كرده است .دو پزشك نامي این دوران در كتابھا مطرح اند اولي آزونكس و دومي پزشك دانشمندي به نام فرایتس (فرھاته یا فرھاد) كه در قرن چھارم میلادي مي زیسته و به دانشمند پارسي مشھور بوده است.
) از كتاب پزشكي و درمان ایران از ماد تا ظھور اسلام از محمد تقي سربندي )
این دانشگاه در واقع دنباله دانشگاه بزرگ شوش در روزگار داریوش ھخامنشي است كه ویران شده بود و در زمان اردشیر بابكان با فاصله كمي از آن دانشگاه جندي شاپور ساخته شد. وي و فرزندش شاپور قسم خوردند كه به زنده كردن دانش ایران بپردازند و كتابھا و دانش به سرقت رفته توسط اسكندر و رومي ھا را به ایران برگردانند. این دانشگاه به ویژه در زمان شاپور اول رونق یافت و در آن پزشكي بومي ایران از نواحي گوناگون از سراسر ایران و به ویژه آنچه به عنوان مكتب خوز (پزشكي بومي خوزستان) نامیده مي شد جمع آوري گردید. دانشمندان ایراني به ھند و یونان و مصر و… فرستاده شدند تا به ھر قیمت كتابھاي از دست رفته را به ایران برگردانند. تنگ نظري حاكمان روم (والریانوس؛زنون؛ ژوستنین)كه باعث بسته شدن مدارس پزشكي در روم شده بود؛ فرصت خوبي براي شاپور و انوشیروان فراھم كرد تا ھمگي دانشمندان را در دانشگاه جندي شاپور جذب كنند. ایرانیان با جمع آوري داده ھاي ملل گوناگون و اساس قرار دادن پزشكي بومي آن را تكمیل كردند و پزشكي ایجاد شده از نوع یوناني و ھندي و زرتشتي فراتر رفت و پزشكي خاص جندي شاپوري تا ششصد سال پاي بر جاي ماند.
خوز چنین گفت یا خوزی چنین گفت و یا در جامع الخوز چنین نوشته شده یعنی دانشمندان خوزستان چنین گفتند یا یک پزشک خوزی (زن یا مرد) چنین گفت و یا در Textbook نوشته شده توسط پزشکان گندی شاپور چنین آمده است.
سال ھفدھم ھجري: جندي شاپور به تصرف ابوموسي اشعري در آمد و زان پس دیگر به آن توجھي نمي شد و بودجه دولتي آن قطع گردید و اساتید طراز اول آن با تطمیع و… به بغداد و بیمارستان آن فراخوانده شدند ولي برخي اساتید آن به پایمردي خود ادامه دادند بطور مثال وقتي ھارون از وھشتك رییس دانشگاه جندي شاپور خواست كه در بغداد دانشگاه و بیمارستاني بسازد او سر باز زد و گفت من از دستگاه حقوقي نمي گیرم و دولت ھم براي بیمارستان جندي شاپور كمك نمي كند من وبرادرزاده ام بیمارستان را براي خدا اداره مي كنیم. این پایداري تا سال 267“ سال جان باختن یعقوب لیث صفاري“ ادامه یافت و از آن پس چراغ این دانشگاه به خاموشي گرایید.
(تاریخ پزشكي نوشته دكتر تاج بخش پژوھشھاي دكتر برومند استاد ارجمند در زمینه دانشگاه جندي شاپور)
ھارون به سردرد شدید مبتلا شد كه پزشكان بغداد درمانده شدند. از جندي شاپور بختیشوع پسر جورجیس را براي درمان آوردند. او با ھارون به فارسي و عربي صحبت كرد. ھارون خواست او را بیازماید به او گفتند: ”در این جمع كسي نیست كه بتواند با او صحبت كند چون او و پدرش خالق كلامند و بطور ذاتي فیلسوف“ با این وجود ھارون براي آزمودن بختیشوع ادرار چھارپایي را به نام ادرار كنیز محبوب خود كه بیمار شده است نشان داد و از او نوع بیماري را مي پرسد. بختیشوع مي گوید این ادرار انسان نیست زیرا قوام ادرار انسان را ندارد و رنگ وبوي آن ب ادرار انسان شبیه نیست و براي صاحب ادرار جُو عالي پاك كرده تجویز مي كند.
دانشگاه بغداد و نقش پزشکان جندی شاپور در آن :
پایه های پزشکی این دانشگاه توسط پزشکان گرفته شده از جندی شاپور بنا شده است.
چهار استوانه بزرگ پزشکی ایران عبارتند از:
از این به بعد پزشکی شاخه شاخه میشود : شاخه فارسی با بخارایی و جرجانی و …، شاخه سوری با ابن نفیس فرشی ( اصل او فرش از نخشب فرارود) و…
رازی در دانش ویژه پزشکی بسیار برجسته تر از پورسینا است . او پزشکی مهربان با بیماران و دانشجویان بود، وی در مورد جالینوس میگوید: من شاگرد کوچک اویم ولی او هفتصد اشتباه دارد (کتاب شک بر جالینوس) . کتاب الحاوی او بسیار گسترده است و کتاب المنصوری او کوچک و فشرده. نظریات فلسفی او ویژه خود اوست و پورسینا او را در مقام فیلسوف بر نمیتابد.
گردآورنده : فصیح اله رضایی